خانه / سینما / هدف، اصلا ساخت یک فیلم ترسناک نبود؛ بلکه همیشه به فیلمی فکر می کردم که به راز ایمان بپردازد/ گفت و گو با با کارگردان فیلم «جن گیر»، ویلیام فرید کین/ پرونده "کافه سینما" برای چهل سالگی «جن گیر» • 1

هدف، اصلا ساخت یک فیلم ترسناک نبود؛ بلکه همیشه به فیلمی فکر می کردم که به راز ایمان بپردازد/ گفت و گو با با کارگردان فیلم «جن گیر»، ویلیام فرید کین/ پرونده "کافه سینما" برای چهل سالگی «جن گیر» • 1

کافه سینما- ویلیام فریدکین سال ١٩٣٥ در شیکاگو متولد شد. در سنین جوانی جذب نیروهای خلافکار می شود که توسط مادرش که پرستار بود از این وضع نجات می کند. او خیلی زود با دیدن فیلم «همشهری کین» به سینما علاقه مند و پس از پایان دوران دبیرستان در تلویزیون محلی شیکاگو مشغول به کار شد. از همان موقع ساخت مستند و فیلم های تلویزیونی را آغاز کرد. او بعد از ساخت مجموعه تلویزیونی «ساعت آلفرد هیچکاک» وارد سینما شد. فیلم های «ساعات خوب»، «جشن تولد» و «پسرها در گروه» از اولین آثار سینمایی فریدکین بودند که با فیلم «ارتباط فرانسوی» توانست اولین و تنها جایزه اسکار کارگردانی کارنامه هنری اش را کسب کند. دو سال پس از این فیلم «جن گیر» را ساخت و موجی که در سینمای وحشت پس از او به راه افتاد، برای همیشه نام ویلیام فریدکین را در تاریخ سینما ثبت کرد. او تا به امروز ١٩ فیلم سینمایی ساخته که آخرین آن مربوط به فیلم «killer joe» در سال ٢٠١١ می شود. این گفت و گو بیست و هفت سال پس از نمایش «جن گیر» به بهانه نمایش نسخه جدید آن که ده دقیقه به فیلم اول اضافه شده بود، انجام شده است.

alt

قدرت واقعی فیلم «جن گیر» در این است که بیش از حد واقعی به نظر می رسد، چیزی در حد یک مستند قوی.
این فیلم در حال و هوای اولین تجربه های من در سینمای مستند بود. بنابراین سعی کردم تا این سبک را در فیلم هایی که در هالیوود می سازم نیز حفظ کنم. در «جن گیر» ما از جلوه های فیلم وحشت استفاده نکردیم، بلکه تنها داستان را به شیوه ای نامتعارف روایت کردیم.
در فیلم از «استدی کم» هم استفاده نشده…
در فیلم «ارتباط فرانسوی» در صحنه های زیادی از استدی کم استفاده کردیم، ولی در «جن گیر» این گونه نبود. من در هر دو فیلم از یک تیم فنی استفاده کردم ولی سبک کار کاملا متفاوت بود. هدف، اصلا ساخت یک فیلم ترسناک نبود، بلکه همیشه به فیلمی فکر می کردم که به راز ایمان بپردازد. از همین رو عکس العملی که مردم پس از تماشای فیلم در کشورهای مختلف داشتند هنوز برایم شوک آور است. فیلم بسیار رعب انگیز بود و چیزهای زیادی درباره آن توسط مردمی گفته می شد که مفهوم روحانی آن را درک نکرده اند، اما یک نکته در تمام تماشاگران مشترک است: آنها چیزهایی را دیدند که پیش از آن ندیده بودند.
آیا خودتان را برای چنین استقبالی آماده کرده بودید؟
نه، من حتی نمی دانستم که فیلم تا این حد مخاطب خواهد داشت. من هرگز برای چنین چیزی آماده نبودم.
صحنه مورد علاقه شما در فیلم کدام است؟
صحنه مورد علاقه من گفت و گوی بین لی جی کاب و الن برستین است. زمانی که او برای نخستین بار به این نکته اشاره دارد که دختر او می تواند رابطه ای با مرگ برت زینگر داشته باشد. به عقیده من بازی این دو نفر فوق العاده و کمی هم ترسناک است! شما از همان ابتدا تنش را در فیلم و ادامه داستان حس می کنید.
بازیگران تمرینات زیادی پیش از فیلمبرداری داشتند؟
من لوکیشن را حدود یک ماه قبل از شروع فیلمبرداری در خانه ای واقع در خیایان پنجاه و چهارم غربی آماده کردم و کل ماجرا را همچون نمایشی اجرا کردیم و در حین اجراها بارها در مورد جنبه های مختلف داستان صحبت کردیم.
چگونه مرسدس مک کمبریج را برای صدای شیطان انتخاب کردید؟
من صدای او را از کودکی در رادیو به خاطر داشتم. او یک بازیگر خوب سینما بود و در فیلم های چون «غول»، «همه مردان شاه»، «تماس شیطانی» و «جانی گیتار» بازی کرده بود. ولی در زمان ساخت فیلم مطمئن نبودم که آیا زنده است یا نه. من نه صدای زن می خواستم و نه صدای یک مرد، بلکه چیزی بین آنها و سرانجام موفق شدم او را در تگزاس در حال اجرای نمایش «چه کسی از ویرجینیا ولف می ترسد» پیدا کنم.
آیا او از بیان تمام آن کلمات زشت منصرف نشد؟
تاحدودی، چون او یک کاتولیک متعصب بود و در آخر هم ما را مجبور کرد تا دو کشیش را به هنگام ضبط صدایش در استودیو داشته باشیم!

alt
در زمان فیلمبرداری توجهی به این نکته داشتید که دختر کم سن و سالی را وادار به دخالت در چنین مساله افراط برانیگز مذهبی کردید؟
جریان اصلا به این صورت نبود. لیندا دختر کاملا ممتازی بود. در درس ها شاگرد اول بود و قهرمان مسابقات پرش با اسب بود. او یک خانواده کاملا متمول و با شخصیت داشت و از همه نظر عادی بود. او از بین صدها دختر، نامزد این نقش شد. چون کاملا حس لازم را برای نقش داشت. او معنای این صحبت ها را نمی دانست و با تمام ماجرا همچون یک بازی برخورد می کرد. او هرگز به عمق این بازی وارد نشد تا جایی که ترجیح دادیم در برخی صحنه ها همراه مادرش (الن برستین) بداهه بازی کند.
حتی در زمانی که او آن گریم شیطانی را بر چهره داشت باز هم جریان به صورت یک بازی ادامه داشت؟
چیزی در حدود سه ساعت وقت صرف گریم او می شد و پس از آن هنگامی که دستور کات می دادم بلافاصله شروع به مسخره بازی و خنده می کرد. حتی اون رنیزمن (فیلمبردار) یک مستند از این صحنه ها دارد. در آن موقع لیندا نمی توانست گرایشات مذهبی قوی داشته باشد بنابراین پی بردن به عمق ماجرا برایش متصور نبود.
حفظ روحیه یک دختر دوازده ساله در زمان فیلمبرداری کار مشکلی نبود؟
البته. من در تمام مدت توجهم به او بود. چرا که او کلید ساخت فیلم بود.
او بعدها گفت که شما تعدادی نامه از طرف او به مطبوعات نوشتید چون برخی نگران بودند که وضعیت روانی او پس از این فیلم به هم خورده باشد؟
چندین روزنامه نگار بودند که چنین عقیده ای داشتند و حتی مدعی بودند که لیندا پس از فیلم در بیمارسنان بستری شده، اما در همین حال لیندا مشغول اسب سواری و ادامه تحصیل با نمرات عالی بود. بنابراین با آنها تماس گرفتم و گفتم که سخت در اشتباه هستند. این افراد فرضیات خود را در خیالات بدل به واقعیت کرده بودند و موضوعات دیگری را مطرح می کردند. بنابراین مجبور به انجام چنین واکنشی شدم از جمله اینکه از بدل او خواستم بیان کند که اکثر صحنه ها را او انجام داده، در حالی که او تنها در ٢٧ فریم حضور داشت!

این مصاحبه برای اولین بار در روزنامه ابرار در سال ١٣٧٩ منتشر شده است.

دیدگاهتان را ثبت کنید