خانه / سینما / معترضان سینمای ایران در پایان دوران شمقدری: آنهایی که رانت گرفتند و حالا دارند فحش می دهند و آنهایی که فحش می دهند چون رانت نگرفتند! / دولت جدید درس بگیرد / یادداشت "کافه سینما"

معترضان سینمای ایران در پایان دوران شمقدری: آنهایی که رانت گرفتند و حالا دارند فحش می دهند و آنهایی که فحش می دهند چون رانت نگرفتند! / دولت جدید درس بگیرد / یادداشت "کافه سینما"

کافه سینما-امیرعباس صباغ: آیا این عاقبت دولت جدید هم خواهد بود، یا از سرنوشت پیشینیان رانت بده، درس خواهد گرفت؟ همه چیز از یک مصاحبه شروع شد، مصاحبه ی بامزه ای بود، وقتی کارگردان جوانی که به لطف نزدیکانش در ارشاد، دو فیلمی پرهزینه را در دوران مدیریت جواد شمقدری ساخته بود، در گفتگویی عجیب دوران مدیریت وی را سیاه ترین دوران سینمای ایران خواند و به شدت از سیاست های وزارت ارشاد انتقاد کرد و ما را یاد آن دیالوگ معروف وودی آلن «هرگز حاضر نیستم عضو کلوپی بشم که قبول میکنه کسی مثه من عضوش بشه!» انداخت و به ما گوشزد کرد که خروجی فیلمسازی سفارشی (آن هم نه از جیب خود، بلکه از بیت المال) پرورش کسانی است که برایشان فرقی ندارد فرد بالای سر کیست و او، هر که باشد و هر چه خواهد، باید برآورده شود. کافی ست نگاهی گذرا به آثار به نمایش درآمده در جشنواره سی و یکم فجر بیاندازید و لیست پر حجم آثار خنثی و بی خاصیتِ دولتی را مرور کنید تا بیشتر متوجه عمق فاجعه شوید. آقایان ارزشی سازی که به لطف پیام هایی که قرار بود به خورد تماشاگر بدهند، یکی پس از دیگری علیه وزارت ارشاد گذشته صف کشیده اند و پشت سر هم، ضد مدیران سینمایی مصاحبه می کنند: یکی انگ صهیونیستی می زند، دیگری به رواج فحشا و ترویج فساد متهم می کند و دیگری از تفکرات لیبرالی می گوید. یکی از همین آثار ، چندی پیش در بدعتی تازه قبل از اکران عمومی (بدلیل قدرت بالای پیش بینی سازندگان فیلم که شمار تماشاگران فیلم قطعا به هزار نفر نمی رسید) از شبکه اول سیما پخش شده و کارگردانش با ژستی قهرمانانه علاوه بر انتقاد از وضعیت سینماها اعلام کرد که فیلم را از تلویزیون پخش می کند چون مخاطب بیشتری دارد و یا فیلمساز معناگرایی که آثارش مرز و مغز معنا را شکافته بود و کم کم داشت به کشف عالم هپروت نائل می شد، بعد از اینکه به لطف همین وزارت ارشاد توانست یک فیلم آبرومند بسازد که هم نامزد دریافت سیمرغ در چند بخش جشنواره شود و هم مورد تائید نسبی منتقدان قرار گیرد، حالا او هم در صف منتقدین جدی سیاست های وزارت ارشاد قرار گرفته و … از طرف دیگر با کنار رفتن دولت قبلی شاهد واکنش هایی از طرف عده ای هستیم از طیف مقابل که عمق اعتراض شان به این است که چرا در این ایام چیزی به ما نرسیده! و انتقادات از سیاست های دولت گذشته را در حد یک دعوای شخصی تنزل می دهند. و حد حرف شان از گرفتاری های سینمای ایران، نوازش مدیرانی است که بودجه فیلم شان را به دلیل اختلافات سیاسی تصویب نکرده اند. و در این بین آنچه مغفول می ماند نقد برنامه ها و سیاست های گذشته است. و ساده انگارانه خیال می کنند با یک رفت و آمد مدیریتی در راس کار، همه چیز درست می شود که متاسفانه تجربه نشان داده در این مواقع تنها اتفاقی که می افتد تغییر موقعیت دو گروه مورد اشاره است. یعنی آنها که رانت گرفته اند و فحش دادند، در دوران جدید رانتی نمی گیرند و باز فحش می دهند که شما که دم از آزادی زدید و از چه و چه گفتید چرا نگذاشتید من فلان فیلم را بسازم و امکانات و بودجه من کو!؟ و از آن طرف آنهایی که از رانت محروم بوده اند (و ناراحت بودند که چرا وام 100 میلیونی به آنها نرسیده و یا چرا پروژه هایشان مجوز نگرفته و … به بازیابی دوباره واژگان سینمایی پرداخته و زحمت نگارش یک لغتنامه سینمایی را به جان می خرند! و آگهی روزنامه به مدیر سابق هدیه می دهند تا جزو آنهایی باشند که در دوران جدید مورد توجه قرار گیرند) احتمالا به نان و نوایی می رسند و این دور باطل همچنان ادامه می یابد.

این دو گروه همیشه معترض، یک پدر خوانده معنوی دارند و آن شخص کسی نیست جز محسن مخملباف (کسی که به تعبیر حمید رضا صدر، یگانه فیلمساز عصر خویش بود که در دورانی که سانسور بیداد می کرد، هر چه را خواست با هر کیفیتی جلوی دوربین برد و چندی بعد گله مند از ظلمی که به آثارش در ایران شده، به ما نشان داد که چگونه می توان برج عاج نشین شد) گروه نخست که نام ارزشی را یدک می کشند همچون نیمه اول فیلمسازی مخملباف (دوران استعاذه و توبه نصوح) ابتدایی ترین اصول فیلمسازی را صرفا به واسطه در اختیار داشتن امکانات می آموزند و در پاسخ به کیفیت پایین آثارشان یا مدیران سینمایی را متهم می کنند که چرا مانع انتقال ارزش ها به مردم هستید! و یا از مردم طلبکار می شوند که چرا توجهی به «هنر متعهد» آنان نمی کنند و… گروه دوم هم که تقریبا در نیمه دوم فیلمسازی مخملباف به سر می برند، مدام در قالب یک اپوزیسیون نقش آفرینی کرده و گله هایشان از شرایط نا به سامان سینما، تشدید سانسورها، عدم امنیت سینماگران و … گوش فلک را کر می کند اما همه می دانند که این اشک ها نه از سر گریه برای امام حسین(ع) که به خاطر نرسیدن یا تمام شدن غذای نذری ست.


امیرعباس صباغ / کافه سینما

دیدگاهتان را ثبت کنید