کافه سینما-امیر قادری: …خب، لابد میپرسید حرفهای سازندگان این فیلم در برابر دوربین تلویزیون که همان حرفهای سابق و همیشگی بود. پس نشانه “دوران تازه” کجاست؟ خب، نشانهاش این که، انگار همه این حرفها درباره تولید فیلم از منابع عمومی و بیت المال، از موضع “حرف دیگر” گفته میشد، و نه از موضع قاهر و غالب. دیگر مثل ده – دوازده سال قبل، که تازه این فضا را تجربه کرده بودم و وارد دنیای نوشتن شده بودم، گفتمان غالب به این جریان تعلق ندارد. سالهایی که صحبت کردن ما از پدیدهای به نام: «فروش کالای هنری»، در معرض قضاوت و خرید مخاطب واقعی / مردم، مثل این بود که از شیطان بزرگ دفاع کنی. اما این روزها وضع عوض شده. آقایان متعلق به دو گانه عبارات قلب ماهیت شده ارزشی–روشنفکری، میآیند و در این باره صحبت میکنند که…
کافه سینما-امیر قادری: برای ستون امروز تصمیم گرفته بودم از این بنویسم که نتیجه مذاکرات ژنو هر چه باشد، باز از ورود ایران به دوران تازه مطمئن باشید… که اصلا لازم به این حرفها نبود و نتیجه مشخص شد و محمدجواد ظریف، توییت کرد: «ما توافق کردیم.»
اما از کجا معلوم بود؟ از کجا معلوم بود که همه چیز تغییر کرده است؟ که پارامترها و نظم حاکم بر یک قرن اخیر کشورمان عوض شده است؟ از هزار یک دلیل و نشانه، که درباره تعدادیشان در یادداشتهای هفتههای قبل صحبت کردیم، و از جمله تازهترین نمونهاش، صحبتهای پریشب سازندگان فیلمی به اسم ترنج در صدا و سیما بود. یک نمونه از آثار ارزشی-روشنفکری که در همه سالهای اخیر ساخته میشدند و بیش از این که قرار باشد دیده شوند یا تاثیر بگذارند، یا قابلیتهای بیانی هنر/صنعت/رسانهای مثل سینما را گسترش دهند، به کار ساخت و حفظ ساختهای طبقاتی قدیم میآمدند: طبقه برتر، در برابر باقی مردم. به بهانه روشنفکری یا امر مقدس، و البته در لباس تلاش برای برابری انسانها.
داشتم میگفتم؛ کارگردان ترنج آمده بود جلوی دوربین تلویزیون و داشت از سینمایی دفاع میکرد که البته به قول خودشان، قرار است سینمای برتر و هنری باشد. نقطه تلاقی روشنفکری چپ و مذهب قشری. و داشت میگفت همه چیز که فروش نیست. و ما نباید همه متر و معیارمان گیشه فیلمها باشد. پس هنر کجا میرود. و گاهی باید آثاری ساخته شود که خاص هستند و هنری هستند و از این قبیل. نکتهای که البته آقای فیلمساز، مثل باقی همکاراناش درز گرفت، این بود که تنها شیوه ساخت چنین فیلمهای “ارزشی” و “خاص” و “هنری”ای، از اتفاق، استفاده از بیتالمال است و پول مردم. این فیلمها از قضاوت عمومی طفره میروند (قضاوت از سوی قشرهای مختلف مردم، از دانشجو گرفته تا مثلا صاحب فروشگاه مواد لبنی)، چون سازندگانشان در کشورهایی چون ایران، امکان دستیابی به اموال عمومی و منابع داخلی را دارند. آنها ارزشی و خاص و روشنفکرانه و هنریاند، چون میتوانند از بیتالمال برای ساخت چنین آثاری پول بگیرند.
حرف ما البته این نیست که همه آثار قرار است پرفروش شوند، اما باید در معرض خرید گروه اندک یا پرتعداد مخاطبان واقعیشان قرار بگیرند. مخاطبی که میتواند تحصیل کرده باشد یا با سادهانگاری به تماشای محصول هنری اقدام کند. نکته اما این جاست که در تاریخ کشوری چون ایران، به این دلیل که این ارزشها و هنرها، توسط گروه خاصی مصادره شدهاند، توسط همان گروهها هم تولیدشان توجیه میشود. از جمله کارگردان فیلمی مثل ترنج، که مثل خیلی از همکاراناش، به منابع اموال عمومی دسترسی دارد و قرار نیست در برابر خواست و جیب مردم حساب پس بدهد. آن تئوریهای آشنای قدیمی هم اگر یادتان باشد، به همین خاطر وضع شده بودند. میگفتند: مخاطب که سادهپسند است یا به گناه گرایش دارد، این ما هستیم که باید نگهبان ارزشهای قدسی و هنری در آثار باشیم. گیشه بد است. اثر هنری که کالا نیست. نباید وارد بازار عرضه و تقاضا شویم، چون مثلا شان هنر برتر است و از این حرفها. تنها کاری که در طول سالها، از دست مخاطب اصلی اغلب آثار تولید شده در این فضای ارزشی-روشنفکری در کشورمان، یعنی مردم ایران، برآمده؛ ندیدن این فیلمها و محصولات بوده. کاری که این ملت نهان روش، در همه این سالها، با حوصله و جدیت و قوت انجاماش داد. همین است که سالی، غیر یکی دو فیلم، به سود نمیرسد.
خب، لابد میپرسید حرفهای سازندگان این فیلم در برابر دوربین تلویزیون که همان حرفهای سابق و همیشگی بود. پس نشانه “دوران تازه” کجاست؟ خب، نشانهاش این که، انگار همه این حرفها درباره تولید فیلم از منابع عمومی و بیت المال، از موضع “حرف دیگر” گفته میشد، و نه از موضع قاهر و غالب. دیگر مثل ده – دوازده سال قبل، که تازه این فضا را تجربه کرده بودم و وارد دنیای نوشتن شده بودم، گفتمان غالب به این جریان تعلق ندارد. سالهایی که صحبت کردن ما از پدیدهای به نام: «فروش کالای هنری»، در معرض قضاوت و خرید مخاطب واقعی / مردم، مثل این بود که از شیطان بزرگ دفاع کنی. اما این روزها وضع عوض شده. آقایان متعلق به دو گانه عبارات قلب ماهیت شده ارزشی–روشنفکری، میآیند و در این باره صحبت میکنند که همه چیز خرید و فروش و خواست مردم نیست، بالاخره باید جایی هم برای آثار ارزشی-روشنفکری، که مثل قدیم، از طریق دستیابی به اموال عمومی، و در فضای دور از رقابت و حضور محصول خوب خارجی، تولید میشوند، باشد. و خلاصه کمی هم به ارزشهایی که فقط توی جیب دوستان و در محصولات ظاهرا هنریشان پیدا میشود، توجه کنیم و از این جور حرفها…. تا ببینیم. که مخاطب و مصرفکننده واقعی چه تصمیمی برایشان میگیرد.